مدت ها پیش ، وقتی درختان بزرگ بودند و سوتلانا الکسیویچ هنوز برنده جایزه نوبل ادبیات نشده بود ، "دعای چرنوبیل" او را خواندم. اینکه بگوییم این یک چیز چشمگیر است ، چیزی نگویم. اما اکنون ما در مورد او صحبت نمی کنیم (اگرچه فیلم نامه نویس سریال "چرنوبیل" (2019) از HBO و چیزی را از کار گرفته است). ما در مورد دو فیلم کاملاً متفاوت در ژانر ، معنا و درک متفاوت صحبت می کنیم که موضوع چرنوبیل را لمس کردند. پس از خواندن بررسی ها ، من می خواستم نقد خودم را درباره سریال Chernobyl (2019) بنویسم.
بخش اول. سریال
فقط تنبل ها در مورد سری چرنوبیل ، ساخته شده توسط کریگ مازین و یوهان رنک ، در سال 2019 ننوشتند و صحبت نکردند. این همان چیزی است که قبل از تماشای آن متوقف شده است. معمولاً ، وقتی پروژه ای چنین سر و صدایی ایجاد می کند ، یا پاپ است یا چیزی واقعاً جالب است. واقعاً نمی خواستم ناامید شوم.
کنجکاوی برنده شد و پس از مکث ، شروع به تماشای آن کردم. من به عنوان یک بیننده تعجب کردم که چقدر سازندگان سریال کاملاً به جزئیات و جزئیات نزدیک شده اند. اگر Kinoplups وجود داشته باشد ، بنابراین در برابر زمینه کلی مقیاس بزرگ ، صحبت کردن در مورد آنها بسیار کوچک و مضحک است. مدل مو ، ساعت دیواری ، جزئیات لباس و مبلمان - سخت است باور کنیم که فیلمسازان غربی توانستند دوره شوروی را بسیار بازسازی کنند.
ارزش بحث و تفصیل درباره هر قسمت را ندارد. این را باید خودتان ببینید و به صورت جداگانه تجربه کنید. اما در مورد مفهوم کلی ، شاید صدمه ای به نتیجه نرسد.
26 آوریل 1986. روزی که زمین متوقف نشد ، اما جهان قطعاً متفاوت شد. و بشریت سرانجام احساس کرد که قادر مطلق نیست. عامل انسانی ، خطاهای فنی ، ترکیبی از شرایط - در واقع چه تفاوتی وجود دارد ، چه نقطه شروع شد. نکته مهم این است که چقدر واقع بینانه و مفصل شرح داده شده سری بی رحمانه بیشتر حماقت انسان است که به همین دلیل هزاران نفر نجات یا نجات پیدا نکردند.
آه ، چه تعداد از منتقدان مبل در این تفاوتهای ظریف گیر کرده اند! "چه کار می کنی؟ - آنها فریاد زدند ، - این همه تبلیغات آمریکایی است! چنین چیزی وجود نداشت! آنها همه را به زندان انداختند ، همه چیز خوب است ، آنها همه کارها را یک باره انجام دادند ، همه همرزمان خوب. این به سادگی علیه مردم شجاع ما تهمت می خورد. بله بله".
یادداشتی از خودم: مادرم به من گفت که بعداً ، وقتی مقیاس و وحشت آنچه اتفاق افتاده مشخص شد ، ساکنان مناطق اطراف آرنج خود را گاز گرفتند. میدونی چرا؟ آنها را به رژه بیرون کردند و حتی بعضی از کارخانه ها آخر هفته های اضافی را برای تعطیلات ماه مه به کارمندان دادند. چه خوشی! و معلوم شد که بسیار ضروری است که نشان دهیم همه چیز با ما خوب است ، شما آنجا هستید ، در کشورهای خارجی خود را وحشت زده اید ، اما با ما همه چیز خوب است.
برگردیم به فیلم. شما هر پنج قسمت را در یک نفس زندگی می کنید - در اینجا یک فاجعه وحشتناک پیش روی شماست. شما می فهمید که هرکسی که اکنون در حال نجات جهان و از بین بردن جبران ناپذیر است به زودی خواهد مرد. که آنها قهرمان هستند. حالا شما از دیاتلوف متنفرید. اکنون می فهمید که دیکتاتوری در عمل چیست. اکنون می فهمید که کل دستگاه قدرت در آن زمان چگونه کار می کند و اکنون چگونه کار می کند. و مردم ، همه این افرادی که از جهنم چرنوبیل عبور کردند ... و برای برخی ، این سفر آخرین بود.
این سریال قابل تأمل است. نباید آن را برای ضعف قلب تماشا کرد ، و نه به این دلیل که شامل صحنه هایی از درد و وحشت با علامت 18+ است. نه ، این شاید نسخه "سبک" کابوس باشد و در بسیاری از فیلم ها چیز ترسناک تری وجود دارد. دلیل آن متفاوت است - پس از تماشای ، احساس خلأ مداوم و دردناکی وجود دارد. و باید تجربه شود.
بخش دوم. پس از شوروی
برای شروع ، با داشتن ذهنی سالم و حافظه هوشیار ، من یک فیلم روسی با عنوان سال سگ را در سال 1994 تماشا نمی کنم. اما یکی از دوستان آن را به من پیشنهاد کرد.
در کلمات: "... و اکنون قهرمان ایگور اسکلیار و قهرمان اینا چوریکووا خود را در یک دهکده تخلیه شده جایی در نزدیکی پریپیات پیدا می کنند ...". کافی! باید تماشا کرد.
من این فیلم را به چه دلیل و به چه کسانی توصیه نمی کنم - افرادی که روانشان از همه این عطر و طعم اواخر دهه 80 آسیب دیده است - اوایل دهه 90 و همچنین کسانی که واکنش خوبی نسبت به موضوعات زندان و زندان ندارند. و اضافه خواهم کرد - من به هر دو دسته فوق تعلق دارم. اما من فیلم را خیلی دوست داشتم.
در 20 دقیقه اول تماشای آن سخت و کسل کننده بود - بسیاری از فیلم هایی که در محل تلاقی اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی اتحاد جماهیر شوروی و فدراسیون روسیه گرفته شده اند به قدری شبیه به هم هستند که به نظر می رسد قبلاً آن را دیده اید. و چندین بار اما بعد از حضور در قاب اینا چوریکووا ، که قهرمان او نه تنها با یک حماقت خاص ، بلکه با مهربانی متمایز می شود ، فهمیدم که این فیلم را تماشا می کنم.
این فیلم کاملاً مخالف "چرنوبیل" فوق الذکر است - مقیاس با تاریخ فردی عادی ترین مردم ، چیزهای بزرگ - کوچک و غیره مخالف است.
در مرکز این طرح یک جنایتکار کاملاً دفع شده وجود دارد که در نهایت در زندان به سر می برد ، در یک کشور است و آن را در کشور دیگری رها می کند. زنی از دنیایی کاملاً متفاوت ، ناگهان در واقعیت و زندگی او سقوط می کند. او عاشق موسیقی کلاسیک است و کاملاً همه چیز را در مورد اخلاق و اخلاق می داند. برخلاف شخصیت اصلی.
چه کسی می داند که اگر قتل تصادفی مرتکب این شخصیت نمی شد ، چگونه می توانست اتفاق بیفتد. این زوج مجبور می شوند که فرار کنند و به طور تصادفی خود را در یک روستای متروکه در منطقه محرومیت پیدا کنند. به نظر می رسد که این ممکن است بدتر باشد ، اما قهرمانان با درک اینکه آنها در حال حاضر محکوم به فنا هستند ، متوجه می شوند که غارتگران مرتباً از این روستا بازدید می کنند. آنها محصولات آلوده به اشعه را در شهرهای "سالم" می فروشند. شاید داستان بعدی ارزش گفتن نداشته باشد.
نکته وحشتناک این است که همه اینها می تواند بسیار نسبی باشد. در دنیایی که می خواهید بیشتر ربودن و بیشتر بدست آورید ، به سختی می توانید به فکر افراد دیگر و سرنوشت آنها باشید ...
یکی از چرنوبیل ، دو داستان کاملا قطبی فیلم. چند نفر دیگر وجود دارد؟ چه تعداد از آنها فیلمبرداری نشده اند؟ چه تعداد داستان بشری ناگفته مانده و باقی خواهد ماند؟ خیلی زیاد من قطعاً هر دو فیلم را به هر کس که به فاجعه ای که در سال 1986 اتفاق افتاده علاقه مند است ، توصیه می کنم.
نویسنده: اولگا کنیش